برگریزان و عاشقانه های خزان تمام شد
ما هیچ کدام از خیابان های نارنجی را
شانه به شانه ی هم قدم نزدیم
زیر هیچ سپیدار بلندی،
آهسته شعر نخواندیم
وبا هیچ بید مجنونی عکس یادگاری نگرفتیم
خودمانیم چه پاییزِ بیهوده ای...
نه چشم به چشم هم دوختیم
نه دست های همدیگر را گرفتیم
مثل همیشه، فرصت دیدار را
انداختیم برای پاییزِ بعد
که اگر نفسی بود و فراغتی،
قضای تمامِ عاشقانه ها را به جا بیاوریم
حواست باشد ،این پاییز هم ،
مثل پاییزهایی که دیدیم
پاییزهایی که نمی بینیم به ما بدهکار است
برچسب : نویسنده : arhedayati بازدید : 81